سوره مریم

مریم
< کهف - طه >
شماره سوره ۱۹
جزء ۱۶
نزول
ترتیب نزول ۴۴
مکی/مدنی مکی
اطلاعات آماری
تعداد آیات ۹۸
تعداد کلمات ۹۷۲
تعداد حروف ۳۹۳۵

سوره مریم نوزدهمین سوره و از سوره‌های مکی قرآن است که در جزء شانزدهم قرآن جای دارد. این سوره به‌دلیل نقل داستان حضرت مریم(س) به نام «مریم» نام‌گذاری شده است. پیام اصلی این سوره بشارت و انذار است که در قالب داستان‌هایی از پیامبران از جمله داستان حضرت زکریا(ع)، یحیی(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) بیان شده است. بررسی مسائل مربوط به قیامت و چگونگی رستاخیز، نفی فرزند از خداوند و بیان مسئله شفاعت از موضوعات محوری این سوره است.

آیه ۹۶ سوره مریم با نام آیه ود از آیات مشهور این سوره است. مداومت بر خواندن سوره مریم را باعث بی‌نیازی انسان از جان، مال و فرزند دانسته‌اند.

معرفی

بخشی از آیه ۵۸ سوره مریم به خط ثلث: «هر گاه آیات خدای‌ رحمان بر ایشان خوانده می‌شد، سجده‌کنان و گریان به خاک می‌افتادند».

نام‌گذاری

پرداختن به داستان زندگی حضرت مریم(س) در آیات ۱۶ تا ۲۷ و ۳۴ دلیل نام‌گذاری این سوره به نام «مریم» است. نام دیگر این سوره را کهیعص دانسته‌اند؛ چراکه با همین حروف آغاز می‌شود. سوره مریم را به صورت اختصار سوره «کٰهـٰ» نیز می‌نامند.

محل و ترتیب نزول

سوره مریم جزو سوره‌های مکی و در ترتیب نزول، چهل و چهارمین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، نوزدهمین سوره است و در جزء ۱۶ قرآن جای دارد.

تعداد آیات و دیگر ویژگی‌ها

سوره مریم ۹۸ آیه، ۹۷۲ کلمه و ۳۹۳۵ حرف دارد. این سوره از نظر حجمی جزو سوره‌های مَثانی و کمتر از نیم جزء قرآن است. سوره مریم دهمین سوره از سوره‌های بیست و نه‌گانه مقطعات است که با حروف مُقَطَّعه «کهیعص» آغاز می‌شوند.

سوره مریم دارای دو ویژگی است: نخست اینکه به هنگام بیان داستان پیامبران بزرگ و داستان مریم از واژه «اُذْکُر» به معنای فرمان به یادآوری و یادکرد استفاده کرده است و دوم اینکه واژه «رحمان» از صفات خداوند ۱۶ بار در این سوره به کار رفته تا به گفته برخی رحمت و مهر گسترده خداوند را نسبت به همه پدیده‌ها و موجودات به ویژه پیامبران و مؤمنان نشان دهد.

محتوا

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پیام اصلی این سوره را بشارت و انذار دانسته که در قالب داستان‌های پیامبران بیان شده است. هم چنین این سوره مردم را به سه گروه تقسیم کرده است۱- گروهی که مشمول نعمت الهی‌اند که پیامبران و برگزیدگان و هدایت یافتگانند.(اهل رشد) ۲- توبه کنندگان و مومنانی که اهل عمل صالحند که اینان به گروه اول ملحق هستند. ۳-گمراهان و همنشینان و اولیاء شیاطین(غاوین= اهل غَیّ) تفسیر نمونه محتوای سوره مریم را در چهار بخش این‌چنین خلاصه کرده است:

  1. مهم‌ترین بخش سوره پرداختن به سرگذشت زکریا، مریم، مسیح، یحیی، ابراهیم و فرزندش اسماعیل، ادریس و بعضی دیگر از پیامبران الهی است؛
  2. بررسی مسائل مربوط به قیامت و چگونگی رستاخیز و سرنوشت مجرمان و پاداش پرهیزکاران و مانند آن؛
  3. مواعظ و نصایح که مکمل بخش‌های قبلی است؛
  4. اشاراتی مربوط به قرآن، نفی فرزند از خداوند و بیان مسئله شفاعت که مجموعاً برنامه تربیتی مؤثری را برای سوق نفوس انسانی به سوی ایمان، پاکی و تقوا تشکیل می‌دهد.
محتوای سوره مریم
 
 
 
 
 
بندگی خدا، تنها راه دستیابی به عزت و نعمت
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
خاتمه؛ آیه ۹۶-۹۸
سرانجام مؤمنان و کافران در دنیا
 
گفتار دوم؛ آیه ۶۶-۹۵
بطلان پندارهای کافران دنیاطلب
 
گفتار اول؛ آیه ۱-۶۵
نمونه‌هایی از لطف خدا به بندگان مخلص
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
پندار اول؛ آیه ۶۶-۷۲
اصالت‌دادن به دنیا و انکار حیات مجدد
 
نمونه اول؛ آیه ۱-۱۵
فرزند صالح، پاداش خضوع حضرت زکریا
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
پندار دوم؛ آیه ۷۳-۷۶
ادعای برتری کافران ثروتمند بر مؤمنان
 
نمونه دوم؛ آیه ۱۶-۴۰
پاداش عبادت و بندگی حضرت مریم
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
پندار سوم؛ آیه ۷۷-۸۰
ادعای افزایش ثروت بر اثر کفر
 
نمونه سوم؛ آیه ۴۱-۵۰
پاداش مجاهدت‌های حضرت ابراهیم
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
پندار چهارم؛ آیه ۸۱-۸۷
توهم کسب عزت از راه بندگی غیر خدا
 
نمونه چهارم؛ آیه ۵۱-۵۳
پاداش اخلاص حضرت موسی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
پندار پنجم؛ آیه ۸۸-۹۵
اعتقاد به فرزندداشتن خدا
 
نمونه پنجم؛ آیه ۵۴-۵۵
پاداش بندگی حضرت اسماعیل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
نمونه ششم؛ آیه ۵۶-۵۸
پاداش صداقت حضرت ادریس
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
نمونه هفتم؛ آیه ۵۹-۶۳
پاداش توبه‌کنندگان
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
نتیجه؛ آیه ۶۴-۶۵
حقانیت معارف قرآن با توجه به عصمت فرشتگان وحی


داستان‌ها و رویات‌های تاریخی

سوره مریم حاوی داستان‌ها و روایات تاریخی متعددی درباره انبیاء و حضرت مریم است.

  • داستان زکریا(ع) و تولد معجزه‌آسای یحیی(ع): آیه‌های ۲-۱۵
  • داستان مریم و تولد عیسی(ع) و سخن گفتن او با مردم در گهواره: آیه‌های ۱۶-۳۷
  • گفتگوی ابراهیم و آزر و استغفار ابراهیم برای آزر، تولد اسحاق و یعقوب(ع): آیه‌های ۴۰-۵۰
  • ندا از جانب طور به موسی(ع) و پیامبری هارون: آیه‌های ۵۲-۵۳
  • رسالت اسماعیل(ع): آیه‌های ۵۴-۵۵
  • رسالت ادریس: آیه‌های ۵۶-۵۷
  • داستان‌هایی از حضرت ابراهیم و حضرت موسی: آیه‌های ۴۱-۵۳.

شأن نزول برخی آیات

پیرامون چند آیه از سوره مریم شأن نزول‌هایی روایت شده است.

نزول فرشته وحی به امر پروردگار (۶۴)

درباره سبب نزول آیه ۶۴ سوره مریم «وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ‌ رَ‌بِّكَ...؛و [ما فرشتگان‌] جز به فرمان پروردگارت نازل نمى‌شويم...» آمده است پس از آنکه از پیامبر اسلام(ص) درباره داستان اصحاب کهف، ذوالقرنین وروح سوال شد، مدتی جبرئیل نیامد و این امر بر پیامبر سخت و گران می‌گذشت چراکه نمی‌دانست چه جوابی دهد. بعد از مدتی که فرشته وحی نازل شد پیامبر از تأخیر او در آوردن وحی سوال کرد که جبرئیل پاسخ داد من به دیدار تو مشتاق‌ترم ولی هرگاه از طرف خدا مأمور شوم می‌آیم.

زنده کردن مردگان (۶۶ - ۶۷)

وَيَقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا*أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئً'ا (ترجمه: و انسان (بیچاره در امر معاد شک کند و) گوید: آیا چون من بمیرم باز به زودی مرا از قبر بیرون آورده و زنده خواهند کرد؟!*آیا انسان به خاطر نمی‌آورد که ما پیش از این او را آفریدیم در حالی که چیزی نبود؟!)


نزول آیات ۶۶ و ۶۷ سوره مریم را درباره ابیّ بن خلف جمحی دانسته‌اند که استخوانی پوسیده را در دست گرفته و خورد می‌کرد و می‌گفت محمد مدعی است که ما بعد از مرگ برانگیخته می‌شویم در حالی که مثل این استخوان پودر شده‌ایم؛ قطعاً چنین چیزی امکان‌پذیر نیست. این آیات در جواب او نازل شد و بر زنده شدن مردگان پس از مرگ تاکید می‌کند همانگونه که در ابتدای خلقت، زمانی که هیچ چیزی نبود آنان را خلق کرده است.اين آيه شبيه آيات۷۸ و ۷۹سوره‌ى يس است كه شخصى با آوردن استخوانى پوسيده و خرد كردن آن مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله، با پيامبر به بحث و گفتگو پرداخت و گفت: كيست كه استخوان‌هاى پوسيده را زنده كند؟ خداوند در پاسخ فرمود: (اى پيامبر!) بگو: همان كسى كه اوّل آفريد، پس از مرگ هم زنده مى‌كند، و او همه چيز را مى‌داند. «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ. قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ»

اگر چه مضمون این آیه سخن کافرانِ بت پرست(وثنیون) و نیز منکران خداوندِ صانع است ولی تعبیر به انسان(یقول الانسان) به جای تعبیر به (یقول الکافر) یا (الذین کفروا) به این علت است که از انسانی که خداوند او را از ادراک عقلی بهره‌مند ساخته و می داند که پیش از آفرینش اصلاً چیزی نبوده و خداوند او را آفریده است؛ بعید شمردن معاد امری عجیب و دور از انتظار است از همین‌رو در آیه بعد مجدداً لفظ انسان تکرار شده تا این نکته را تأکید کند که انسانی که آفرینش خودش از هیچ بوده و سابقه‌ای نداشته سزاورا نیست فراموش کند و بازگشت و معاد و خلقت دوباره را بعید بشمرد.شاید به کاربردن فعل مضارع (که دلالت براستمرار) دارد(ویقول الانسان) اشاره به این نکته باشد که این استبعاد(بعیدشمردن معاد و آفرینش مجدد) همواره در میان منکران معاد وتردید کنندگان در آن استمرار دارد. نکته مهم در این آیه و نیز آیه۸۱ سوره یس این است که چون حقیقت هر انسانی نفس اوست، بنابر این اگر در قیامت مجدداً بدنی خلق شد و نفس به آن تعلق گرفت این انسان عین همان انسان دنیوی است اگر چه این بدن جدید مثل بدن سابق باشد نه عین آن. چنان چه در دنیا با تمام تبدیل و تغییراتی که در بدن رخ می‌دهد، شخصیت انسان و یگانگی‌اش همواره محفوظ باقی است چون آن چه اصل است نفس انسانی است که ثابت و تغییر و زوال ناپذیر است و با تغییر بدن حقیقت انسانی او تغییر نخواهد کرد.

حواله طلب به قیامت (۷۷-۸۰)

أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا*أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَٰنِ عَهْدًا*كَلَّا ۚ سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا*وَنَرِثُهُ مَا يَقُولُ وَيَأْتِينَا فَرْدًا (ترجمه:آیا دیدی کسی را که به آیات ما کافر شد، و گفت: «اموال و فرزندان فراوانی به من داده خواهد شد»؟!*آیا او از غیب آگاه گشته، یا نزد خدا عهد و پیمانی گرفته است؟!*هرگز چنین نیست! ما به زودی آنچه را می‌گوید می‌نویسیم و عذاب را بر او مستمرّ خواهیم داشت!*آنچه را او می‌گوید (از اموال و فرزندان)، از او به ارث می‌بریم، و به صورت تنها نزد ما خواهد آمد!)

ابواسحاق ثعالبی با اسناد به خباب بن ارت روایت می‌کند که طلبی از عاص بن وائل داشتم. به تقاضای طلب خود رفتم که او گفت تا منکر محمد نشوی طلبت را نمی‌دهم. خباب می‌گوید به او گفتم به خدا تا تو بمیری و دوباره زنده شوی منکر محمد نخواهم شد و او گفت شما می‌گویید بعد از مرگ زنده می‌شویم و در بهشت طلا و نقره و حریر است؛ پس مرا مهلت بده تا در بهشت طلبت را پرداخت کنم؛ چراکه اگر حرف شما راست باشد سهم من از بهشت بیش از تو خواهد بود. نزول آیات ۷۷ تا ۸۰ سوره مریم را در جواب عاص بن وائل دانسته‌اند.

هر چند بیشتر مفسران به سبب پاره ای از روایات آیه را سخن یکی از مشرکان دانسته‌اند که ازروی استهزاء بدهی خودش را به یکی از مومنان نداد وآن را حواله به رفتن به بهشت و آخرت داد اما علامه طباطبایی سیاق و نظم آیات را مرتبط به دنیا می داند، زیرا در آیات قبل کافران جایگاه خودشان را بهتر و محفلشان را آراسته تر از مومنان دانستند برخی از کسانی که به پیامبر ایمان آورده و یا در معرض ایمان آوردن بودند به این منظور که اگر کافر بشوند از مال و فرزندان و امکانات دنیوی بهره مند می‌شوند به کافران ملحق شدند و خداوند درقرآن این آیات چهارگانه را در رد این باور باطل و بی اساس آنها نازل کرده است.

منظور از کهیعص

درباره معنای حروف مُقَطَّعۀ آغاز سوره مریم (کهیعص)، دو دسته روایات در منابع اسلامی نقل شده است:

  1. روایاتی که هر یک از این حروف را اشاره به یکی از اسما بزرگ خداوند می‌دانند: «ک» اشاره به کافی، «ه» اشاره به هادی، «ی» اشاره به ولی، «ع» اشاره به عالم و «ص»اشاره به «صادق الوعد» (کسی که در وعدۀ خود صادق است) دارد.
  2. روایاتی که این حروف مقطعه را به واقعه کربلا تفسیر کرده‌اند: «ک» اشاره به «کربلا»، «هاء» اشاره به «هلاک‌شدن خاندان پیامبر(ص)»، «ی» اشاره به «یزید»، «ع» اشاره به «عطش» و «ص» اشاره به «صبر و استقامت» امام حسین و یارانش دارد.

علامه طباطبایی دلالت روایات دسته نخست را که هر یک از این حروف مقطعه را آغاز یکی از اسماء الله می داند به دلیل اینکه حرف «ی» ربطی به آغاز اسم «ولی» یا «حکیم» ویا «عزیز» ندارد، ناتمام می‌داند. برخی اهل سنت نیز حروف مقطعه آغازین سوره مریم را از اسامی خداوند دانسته‌اند.

آیات مشهور

آیه تَمثّل فرشته برای مریم

فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا (سوره مریم آیه ۱۷) (ترجمه:و آن‌گاه که مریم از همه خویشانش به کُنج تنهایی مُحتجب و پنهان گردید ما روح خود را (روح القدس که فرشته اعظم است) بر او فرستادیم و او در صورت بشری زیبا و راست اندام بر او ظاهر و متمثل شد.) براین اساس که آن روحی که به سوی مریم ارسال شده و برای او متمثل شده(فتمثل لها روحنا) بشر واقعی نبوده و جن هم نبوده در نتیجه مخلوق سومی به نام مَلَک (فرشته ) بوده و چون از جبرئیل که از فرشتگان بزرگ الهی است در قرآن تعبیر به روح شدهو نیز او را فرستاده ای بزرگوار ازسوی خداوند معرفی کرده در نتیجه آن چه برای مریم متمثل شده همان جبرییل است. تمثل در روایات فراوان به کار رفته است ولی در قرآن فقط همین یک مورد است و منظور از تمثل این است که چیزی برای انسان در قالب صورتی آشکار و ظاهر بشود (نه این که واقعاً به همان صورت دربیاید) واین صورت به گونه‌ای باشد که انسان با آن اُلفت داشته باشد و با هدف از ظهور و تمثل تناسب داشته باشد. و در داستان مریم نیز روح الهی(جبرییل) در صورت یک بشر زیبا و خوش‌اندام و بی عیب و نقص آشکار شد ودر واقع مریم(س) او را این گونه ادراک کرده و دیده است چنان چه فرشتگان الهی برای در ماجرای بشارت به ولادت اسحاق و عذاب قوم لوط برای ابراهیم و لوط در صورت بشر تمثل پیدا کرده‌اند و مانند تمثل ابلیس (به صورت پیرمردی) برای مشرکان قریش در دارالندوه هنگام کشیدن نقشه برای قتل پیامبر در لیلة المبیت . البته گاهی نیز تمثل در عالَم خواب تحقق پیدا می کند مانند تمثل دشمن به صورت سگ و مار و عقرب.


آیه اسماعیل صادق الوعد


وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا (آیه۵۴ ترجمه: و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یاد کن، که او در وعده‌هایش صادق، و رسول و پیامبری (بزرگ) بود!)

این آیه وآیه بعد از آن در باره اسماعیل است، بیشتر مفسران اسماعیل در این آیه را همان اسماعیل پسر ابراهیم دانسته‌اند که دلیل موجهی برای سخنشان نیست و برخی او را به سبب پاره‌ای از روایات پیامبری از پیامبران دانسته اند که منظور همان اسماعیل پسر حزقیل از پیامبران بنی اسراییل است. در قرآن کریم تنها در همین دو آیه داستان اسماعیل پسر حزقیل را ذکر کرده و او را به عنوان پیامبری که «صادق الوعد»و کسی که قوم و خویش را به نماز زکات امر می کند و همواره مورد رضایت پروردگار خویش است ستوده است. در روایتی از امام صادق(ع) است که اسماعیل پیامبرای از پیامبران الهی بود که قومش او را گرفتند و پوست سر و رویش را کندند، فرشته‌اى نزدش آمده گفت : خداى عز و جل مرا نزد تو فرستاد تا هر امرى دارى اطاعت کنم ، گفت : من باید به دیگر انبیاء اقتداء داشته و آنان را اسوه خود قرار دهم . علامه طباطبایی می گوید: این مضمون از ابو بصیر از امام صادق علیه‌السلام نیز روایت شده ولی در آخر آن آمده که اسماعیل در پاسخ به سخن آن فرشته گفت: من باید حسین (علیه السلام ) را اسوه خود قرار دهم .در روایتی امام رضا(ع) «صادق الوعد» بودن اسماعیل را به این سبب دانسته که بر سر وعده ای که به مردی داده بود یک سال بر سرِ قرار ماند. علامه طباطبایی در توجیه این روایت می گوید که صفات نفسانی دارای مراتب مختلفی است ومراتب بالا و کاملش از آن انسان‌هایی است که از نفوس قوی و توانمندی بهره‌مند هستند و در زمینه وعده دادن نیز اینگونه هستند که اگر سخنی بگویند با تمام توانشان آن را تصدیق می کنند و به هیچ وجه نقضش نمی‌کنند چنان‌چه در روایت است که پیامبر(ص) به جهت وعده‌ای که به یکی از اصحابش داده بود سه روز کنار کعبه منتظر ماند.


نوشتار اصلی: آیه ود

«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا﴿۹۶﴾»
 (بگو: «خدای رحمان کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، محبوب همه می‌گرداند.»)

آیه ۹۶ سوره مریم به آیه ود شهرت دارد. عالمان و مفسران شأن نزول آیه را در حق امام علی(ع) دانسته‌ و روایات فراوانی در این زمینه ذکر کرده‌اند. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که پیامبر(ص) در حق امام علی(ع) دعا کرد و از خداوند خواست تا محبت علی(ع) در دل‌های مؤمنان و هیبت و عظمت وی در دل‌های منافقان قرار بگیرد. بعد از این دعا آیه نازل شد.

فضیلت و خواص

نوشتار اصلی: فضائل سور

از امام صادق(ع) نقل شده است:«هر کس مداومت بر خواندن سوره مریم داشته باشد از دنیا نخواهد رفت مگر اینکه خدا به برکت این سوره او را از نظر جان و مال و فرزند بی‌نیاز می‌کند.»

متن و ترجمه

سوره مریم

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان
كهيعص ﴿١﴾ ذِكْرُ‌ رَ‌حْمَتِ رَ‌بِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِ‌يَّا ﴿٢﴾ إِذْ نَادَىٰ رَ‌بَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا ﴿٣﴾ قَالَ رَ‌بِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّ‌أْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَ‌بِّ شَقِيًّا ﴿٤﴾ وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَ‌ائِي وَكَانَتِ امْرَ‌أَتِي عَاقِرً‌ا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا ﴿٥﴾ يَرِ‌ثُنِي وَيَرِ‌ثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ ۖ وَاجْعَلْهُ رَ‌بِّ رَ‌ضِيًّا ﴿٦﴾ يَا زَكَرِ‌يَّا إِنَّا نُبَشِّرُ‌كَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَىٰ لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا ﴿٧﴾ قَالَ رَ‌بِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَ‌أَتِي عَاقِرً‌ا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ‌ عِتِيًّا ﴿٨﴾ قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَ‌بُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا ﴿٩﴾ قَالَ رَ‌بِّ اجْعَل لِّي آيَةً ۚ قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا ﴿١٠﴾ فَخَرَ‌جَ عَلَىٰ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَ‌ابِ فَأَوْحَىٰ إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَ‌ةً وَعَشِيًّا ﴿١١﴾ يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ ۖ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا ﴿١٢﴾ وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَاةً ۖ وَكَانَ تَقِيًّا ﴿١٣﴾ وَبَرًّ‌ا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُن جَبَّارً‌ا عَصِيًّا ﴿١٤﴾ وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا ﴿١٥﴾ وَاذْكُرْ‌ فِي الْكِتَابِ مَرْ‌يَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْ‌قِيًّا ﴿١٦﴾ فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْ‌سَلْنَا إِلَيْهَا رُ‌وحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرً‌ا سَوِيًّا ﴿١٧﴾ قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّ‌حْمَـٰنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا ﴿١٨﴾ قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَ‌سُولُ رَ‌بِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا ﴿١٩﴾ قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ‌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا ﴿٢٠﴾ قَالَ كَذَٰلِكِ قَالَ رَ‌بُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ ۖ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ وَرَ‌حْمَةً مِّنَّا ۚ وَكَانَ أَمْرً‌ا مَّقْضِيًّا ﴿٢١﴾ فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا ﴿٢٢﴾ فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَىٰ جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَـٰذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا ﴿٢٣﴾ فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَ‌بُّكِ تَحْتَكِ سَرِ‌يًّا ﴿٢٤﴾ وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُ‌طَبًا جَنِيًّا ﴿٢٥﴾ فَكُلِي وَاشْرَ‌بِي وَقَرِّ‌ي عَيْنًا ۖ فَإِمَّا تَرَ‌يِنَّ مِنَ الْبَشَرِ‌ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْ‌تُ لِلرَّ‌حْمَـٰنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا ﴿٢٦﴾ فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ ۖ قَالُوا يَا مَرْ‌يَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِ‌يًّا ﴿٢٧﴾ يَا أُخْتَ هَارُ‌ونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَ‌أَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ﴿٢٨﴾ فَأَشَارَ‌تْ إِلَيْهِ ۖ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا ﴿٢٩﴾ قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّـهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿٣٠﴾ وَجَعَلَنِي مُبَارَ‌كًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا ﴿٣١﴾ وَبَرًّ‌ا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارً‌ا شَقِيًّا ﴿٣٢﴾ وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ﴿٣٣﴾ ذَٰلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْ‌يَمَ ۚ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُ‌ونَ ﴿٣٤﴾ مَا كَانَ لِلَّـهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ ۖ سُبْحَانَهُ ۚ إِذَا قَضَىٰ أَمْرً‌ا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿٣٥﴾ وَإِنَّ اللَّـهَ رَ‌بِّي وَرَ‌بُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ ۚ هَـٰذَا صِرَ‌اطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴿٣٦﴾ فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَيْنِهِمْ ۖ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُ‌وا مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿٣٧﴾ أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ‌ يَوْمَ يَأْتُونَنَا ۖ لَـٰكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٣٨﴾ وَأَنذِرْ‌هُمْ يَوْمَ الْحَسْرَ‌ةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ‌ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿٣٩﴾ إِنَّا نَحْنُ نَرِ‌ثُ الْأَرْ‌ضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْ‌جَعُونَ ﴿٤٠﴾ وَاذْكُرْ‌ فِي الْكِتَابِ إِبْرَ‌اهِيمَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا ﴿٤١﴾ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ‌ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا ﴿٤٢﴾ يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَ‌اطًا سَوِيًّا ﴿٤٣﴾ يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ ۖ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّ‌حْمَـٰنِ عَصِيًّا ﴿٤٤﴾ يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّ‌حْمَـٰنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا ﴿٤٥﴾ قَالَ أَرَ‌اغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَ‌اهِيمُ ۖ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْ‌جُمَنَّكَ ۖ وَاهْجُرْ‌نِي مَلِيًّا ﴿٤٦﴾ قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ ۖ سَأَسْتَغْفِرُ‌ لَكَ رَ‌بِّي ۖ إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا ﴿٤٧﴾ وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ وَأَدْعُو رَ‌بِّي عَسَىٰ أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَ‌بِّي شَقِيًّا ﴿٤٨﴾ فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ ۖ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا ﴿٤٩﴾ وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّ‌حْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا ﴿٥٠﴾ وَاذْكُرْ‌ فِي الْكِتَابِ مُوسَىٰ ۚ إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَ‌سُولًا نَّبِيًّا ﴿٥١﴾ وَنَادَيْنَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ‌ الْأَيْمَنِ وَقَرَّ‌بْنَاهُ نَجِيًّا ﴿٥٢﴾ وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّ‌حْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُ‌ونَ نَبِيًّا ﴿٥٣﴾ وَاذْكُرْ‌ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَ‌سُولًا نَّبِيًّا ﴿٥٤﴾ وَكَانَ يَأْمُرُ‌ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَ‌بِّهِ مَرْ‌ضِيًّا ﴿٥٥﴾ وَاذْكُرْ‌ فِي الْكِتَابِ إِدْرِ‌يسَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا ﴿٥٦﴾ وَرَ‌فَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا ﴿٥٧﴾ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّ‌يَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّ‌يَّةِ إِبْرَ‌اهِيمَ وَإِسْرَ‌ائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا ۚ إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّ‌حْمَـٰنِ خَرُّ‌وا سُجَّدًا وَبُكِيًّا ۩ ﴿٥٨﴾ فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ ۖ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا ﴿٥٩﴾ إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَـٰئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئًا ﴿٦٠﴾ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّ‌حْمَـٰنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ ۚ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا ﴿٦١﴾ لَّا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا ۖ وَلَهُمْ رِ‌زْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَ‌ةً وَعَشِيًّا ﴿٦٢﴾ تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِ‌ثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيًّا ﴿٦٣﴾ وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ‌ رَ‌بِّكَ ۖ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَٰلِكَ ۚ وَمَا كَانَ رَ‌بُّكَ نَسِيًّا ﴿٦٤﴾ رَّ‌بُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ‌ لِعِبَادَتِهِ ۚ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا ﴿٦٥﴾ وَيَقُولُ الْإِنسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَ‌جُ حَيًّا ﴿٦٦﴾ أَوَلَا يَذْكُرُ‌ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا ﴿٦٧﴾ فَوَرَ‌بِّكَ لَنَحْشُرَ‌نَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَ‌نَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا ﴿٦٨﴾ ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّ‌حْمَـٰنِ عِتِيًّا ﴿٦٩﴾ ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلَىٰ بِهَا صِلِيًّا ﴿٧٠﴾ وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِ‌دُهَا ۚ كَانَ عَلَىٰ رَ‌بِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا ﴿٧١﴾ ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ‌ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا ﴿٧٢﴾ وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِ‌يقَيْنِ خَيْرٌ‌ مَّقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا ﴿٧٣﴾ وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْ‌نٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِ‌ئْيًا ﴿٧٤﴾ قُلْ مَن كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّ‌حْمَـٰنُ مَدًّا ۚ حَتَّىٰ إِذَا رَ‌أَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ‌ مَّكَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا ﴿٧٥﴾ وَيَزِيدُ اللَّـهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى ۗ وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ‌ عِندَ رَ‌بِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ‌ مَّرَ‌دًّا ﴿٧٦﴾ أَفَرَ‌أَيْتَ الَّذِي كَفَرَ‌ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا ﴿٧٧﴾ أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّ‌حْمَـٰنِ عَهْدًا ﴿٧٨﴾ كَلَّا ۚ سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا ﴿٧٩﴾ وَنَرِ‌ثُهُ مَا يَقُولُ وَيَأْتِينَا فَرْ‌دًا ﴿٨٠﴾ وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّـهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا ﴿٨١﴾ كَلَّا ۚ سَيَكْفُرُ‌ونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا ﴿٨٢﴾ أَلَمْ تَرَ‌ أَنَّا أَرْ‌سَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِ‌ينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ﴿٨٣﴾ فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا ﴿٨٤﴾ يَوْمَ نَحْشُرُ‌ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّ‌حْمَـٰنِ وَفْدًا ﴿٨٥﴾ وَنَسُوقُ الْمُجْرِ‌مِينَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرْ‌دًا ﴿٨٦﴾ لَّا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّ‌حْمَـٰنِ عَهْدًا ﴿٨٧﴾ وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّ‌حْمَـٰنُ وَلَدًا ﴿٨٨﴾ لَّقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا ﴿٨٩﴾ تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْ‌نَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْ‌ضُ وَتَخِرُّ‌ الْجِبَالُ هَدًّا ﴿٩٠﴾ أَن دَعَوْا لِلرَّ‌حْمَـٰنِ وَلَدًا ﴿٩١﴾ وَمَا يَنبَغِي لِلرَّ‌حْمَـٰنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿٩٢﴾ إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ إِلَّا آتِي الرَّ‌حْمَـٰنِ عَبْدًا ﴿٩٣﴾ لَّقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿٩٤﴾ وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْ‌دًا ﴿٩٥﴾ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّ‌حْمَـٰنُ وُدًّا ﴿٩٦﴾ فَإِنَّمَا يَسَّرْ‌نَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ‌ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ‌ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا ﴿٩٧﴾ وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْ‌نٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِ‌كْزًا ﴿٩٨﴾ كاف، ها، يا، عين، صاد. (۱) [اين‌] يادى از رحمت پروردگار تو [در باره‌] بنده‌اش زكرياست. (۲) آنگاه كه [زكريا] پروردگارش را آهسته ندا كرد. (۳) گفت: «پروردگارا، من استخوانم سست گرديده و [موى‌] سرم از پيرى سپيد گشته، و -اى پروردگار من- هرگز در دعاى تو نااميد نبوده‌ام.» (۴) و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناكم و زنم نازاست، پس از جانب خود ولىّ [و جانشينى‌] به من ببخش، (۵) كه از من ارث برد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث برد، و او را -اى پروردگار من- پسنديده گردان. (۶) اى زكريا، ما تو را به پسرى -كه نامش يحيى است- مژده مى‌دهيم، كه قبلاً همنامى براى او قرار نداده‌ايم. (۷) گفت: «پروردگارا، چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنكه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شده‌ام؟» (۸) [فرشته‌] گفت: «[فرمان‌] چنين است. پروردگار تو گفته كه اين [كار] بر من آسان است، و تو را در حالى كه چيزى نبودى قبلاً آفريده‌ام.» (۹) گفت: «پروردگارا، نشانه‌اى براى من قرار ده» فرمود: «نشانه تو اين است كه سه شبانه [روز] با اينكه سالمى با مردم سخن نمى‌گويى.» (۱۰) پس، از محراب بر قوم خويش درآمد و ايشان را آگاه گردانيد كه روز و شب به نيايش بپردازيد. (۱۱)اى يحيى، كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير، و از كودكى به او نبوّت داديم. (۱۲) و [نيز] از جانب خود، مهربانى و پاكى [به او داديم‌] و تقواپيشه بود. (۱۳) و با پدر و مادر خود نيك‌رفتار بود و زورگويى نافرمان نبود. (۱۴) و درود بر او، روزى كه زاده شد و روزى كه مى‌ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى‌شود. (۱۵) و در اين كتاب از مريم ياد كن، آنگاه كه از كسان خود، در مكانى شرقى به كنارى شتافت. (۱۶) و در برابر آنان پرده‌اى بر خود گرفت. پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به [شكل‌] بشرى خوش‌اندام بر او نمايان شد. (۱۷) [مريم‌] گفت: «اگر پرهيزگارى، من از تو به خداى رحمان پناه مى‌برم.» (۱۸) گفت: «من فقط فرستاده پروردگار توام، براى اينكه به تو پسرى پاكيزه ببخشم.» (۱۹) گفت: «چگونه مرا پسرى باشد با آنكه دست بشرى به من نرسيده و بدكار نبوده‌ام؟» (۲۰) گفت: « [فرمان‌] چنين است، پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است، و تا او را نشانه‌اى براى مردم و رحمتى از جانب خويش قرار دهيم، و [اين‌] دستورى قطعى بود.» (۲۱) پس [مريم‌] به او [عيسى‌] آبستن شد و با او به مكان دورافتاده‌اى پناه جست. (۲۲) تا درد زايمان، او را به سوى تنه درخت خرمايى كشانيد. گفت: «اى كاش، پيش از اين مرده بودم و يكسر فراموش‌شده بودم.» (۲۳) پس، از زيرِ [پاى‌] او [فرشته‌] وى را ندا داد كه: غم مدار، پروردگارت زير [پاى‌] تو چشمه آبى پديد آورده است. (۲۴) و تنه درخت خرما را به طرف خود [بگير و] بتكان، بر تو خرماى تازه مى‌ريزد. (۲۵) و بخور و بنوش و ديده روشن دار. پس اگر كسى از آدميان را ديدى، بگوى: «من براى [خداى‌] رحمان روزه نذر كرده‌ام، و امروز مطلقاً با انسانى سخن نخواهم گفت.» (۲۶) پس [مريم‌] در حالى كه او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد. گفتند: «اى مريم، به راستى كار بسيار ناپسندى مرتكب شده‌اى.» (۲۷) اى خواهر هارون، پدرت مرد بدى نبود و مادرت [نيز] بدكاره نبود. (۲۸) [مريم‌] به سوى [عيسى‌] اشاره كرد. گفتند: «چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك است سخن بگوييم؟» (۲۹) [كودك‌] گفت: «منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است، (۳۰) و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته، و تا زنده‌ام به نماز و زكات سفارش كرده است، (۳۱) و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده و زورگو و نافرمانم نگردانيده است، (۳۲) و درود بر من، روزى كه زاده شدم و روزى كه مى‌ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى‌شوم.» (۳۳) اين است [ماجراى‌] عيسى پسر مريم، [همان‌] گفتار درستى كه در آن شك مى‌كنند. (۳۴) خدا را نسزد كه فرزندى برگيرد. منزّه است او؛ چون كارى را اراده كند، همين قدر به آن مى‌گويد: «موجود شو»، پس بى‌درنگ موجود مى‌شود. (۳۵) و در حقيقت، خداست كه پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستيد. اين است راه راست. (۳۶) اما دسته‌ها[ى گوناگون‌] از ميان آنها به اختلاف پرداختند، پس واى بر كسانى كه كافر شدند از مشاهده روزى دهشتناك. (۳۷) چه شنوا و بينايند روزى كه به سوى ما مى‌آيند، ولى ستمگران امروز در گمراهى آشكارند. (۳۸) و آنان را از روز حسرت بيم ده، آنگاه كه داورى انجام گيرد، و حال آنكه آنها [اكنون‌] در غفلتند و سر ايمان آوردن ندارند. (۳۹) ماييم كه زمين را با هر كه در آن است، به ميراث مى‌بريم و [همه‌] به سوى ما بازگردانيده مى‌شوند. (۴۰) و در اين كتاب به ياد ابراهيم پرداز، زيرا او پيامبرى بسيار راستگوى بود. (۴۱) چون به پدرش گفت: «پدر جان، چرا چيزى را كه نمى‌شنود و نمى‌بيند و از تو چيزى را دور نمى‌كند مى‌پرستى؟ (۴۲) اى پدر، به راستى مرا از دانش [وحى، حقايقى به دست‌] آمده كه تو را نيامده است. پس، از من پيروى كن تا تو را به راهى راست هدايت نمايم، (۴۳) پدر جان، شيطان را مپرست، كه شيطان [خداى‌] رحمان را عصيانگر است، (۴۴) پدر جان، من مى‌ترسم از جانب [خداى‌] رحمان عذابى به تو رسد و تو يار شيطان باشى.» (۴۵) گفت: «اى ابراهيم، آيا تو از خدايان من متنفّرى؟ اگر باز نايستى تو را سنگسار خواهم كرد، و [برو] براى مدّتى طولانى از من دور شو.» (۴۶) [ابراهيم‌] گفت: «درود بر تو باد، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى‌خواهم، زيرا او همواره نسبت به من پر مهر بوده است، (۴۷) و از شما و [از] آنچه غير از خدا مى‌خوانيد كناره مى‌گيرم و پروردگارم را مى‌خوانم. اميدوارم كه در خواندن پروردگارم نااميد نباشم.» (۴۸) و چون از آنها و [از] آنچه به جاى خدا مى‌پرستيدند كناره گرفت، اسحاق و يعقوب را به او عطا كرديم و همه را پيامبر گردانيديم. (۴۹) و از رحمت خويش به آنان ارزانى داشتيم، و ذكر خيرِ بلندى برايشان قرار داديم. (۵۰) و در اين كتاب از موسى ياد كن، زيرا كه او پاكدل و فرستاده‌اى پيامبر بود. (۵۱) و از جانب راست طور، او را ندا داديم، و در حالى كه با وى راز گفتيم او را به خود نزديك ساختيم. (۵۲) و به رحمت خويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم. (۵۳) و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن، زيرا كه او درست‌وعده و فرستاده‌اى پيامبر بود. (۵۴) و خاندان خود را به نماز و زكات فرمان مى‌داد و همواره نزد پروردگارش پسنديده‌[رفتار] بود. (۵۵) و در اين كتاب از ادريس ياد كن كه او راستگويى پيامبر بود. (۵۶) و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا داديم. (۵۷) آنان كسانى از پيامبران بودند كه خداوند بر ايشان نعمت ارزانى داشت: از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح [بر كشتى‌] سوار كرديم؛ و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه [آنان را] هدايت نموديم و برگزيديم؛ [و] هر گاه آيات [خداى‌] رحمان بر ايشان خوانده مى‌شد، سجده‌كنان و گريان به خاك مى‌افتادند. (۵۸) آنگاه، پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوس‌ها پيروى كردند، و به زودى [سزاى‌] گمراهى [خود] را خواهند ديد. (۵۹) مگر آنان كه توبه كرده و ايمان آورده و كار شايسته انجام دادند، كه آنان به بهشت درمى‌آيند و ستمى بر ايشان نخواهد رفت. (۶۰) باغهاى جاودانى كه [خداى‌] رحمان به بندگانش در جهان ناپيدا وعده داده است. در حقيقت، وعده او انجام‌شدنى است. (۶۱) در آنجا سخن بيهوده‌اى نمى‌شنوند، جز درود. و روزى‌شان صبح و شام در آنجا [آماده‌] است. (۶۲) اين همان بهشتى است كه به هر يك از بندگان ما كه پرهيزگار باشند به ميراث مى‌دهيم. (۶۳) و [ما فرشتگان‌] جز به فرمان پروردگارت نازل نمى‌شويم. آنچه پيش روى ما و آنچه پشت سر ما و آنچه ميان اين دو است، [همه‌] به او اختصاص دارد، و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده است. (۶۴) پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است. پس او را بپرست و در پرستش او شكيبا باش. آيا براى او همنامى مى‌شناسى؟ (۶۵) و انسان مى‌گويد: «آيا وقتى بميرم، راستى زنده [از قبر] بيرون آورده مى‌شوم؟» (۶۶) آيا انسان به ياد نمى‌آورد كه ما او را قبلاً آفريده‌ايم و حال آنكه چيزى نبوده است؟ (۶۷) پس، به پروردگارت سوگند كه آنها را با شياطين محشور خواهيم ساخت، سپس در حالى كه به زانو درآمده‌اند، آنان را گرداگرد دوزخ حاضر خواهيم كرد. (۶۸) آنگاه از هر دسته‌اى، كسانى از آنان را كه بر [خداى‌] رحمان سركش‌تر بوده‌اند، بيرون خواهيم كشيد. (۶۹) پس از آن، به كسانى كه براى درآمدن به [جهنّم‌] سزاوارترند خود داناتريم. (۷۰) و هيچ كس از شما نيست مگر [اينكه‌] در آن وارد مى‌گردد. اين [امر] همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است. (۷۱) آنگاه كسانى را كه پرهيزگار بوده‌اند مى‌رهانيم، و ستمگران را به زانو درافتاده در [دوزخ‌] رها مى‌كنيم. (۷۲) و چون آيات روشن ما بر آنان خوانده شود، كسانى كه كفر ورزيده‌اند به آنان كه ايمان آورده‌اند مى‌گويند: «كدام يك از [ما] دو گروه جايگاهش بهتر و محفلش آراسته‌تر است؟» (۷۳) و چه بسيار نسلها را پيش از آنان نابود كرديم، كه اثاثى بهتر و ظاهرى فريباتر داشتند. (۷۴) بگو: «هر كه در گمراهى است [خداى‌] رحمان به او تا زمانى مهلت مى‌دهد، تا وقتى آنچه به آنان وعده داده مى‌شود: يا عذاب، يا روز رستاخيز را ببينند؛ پس به زودى خواهند دانست جايگاه چه كسى بدتر و سپاهش ناتوان‌تر است.» (۷۵) و خداوند كسانى را كه هدايت يافته‌اند بر هدايتشان مى‌افزايد، و نيكيهاى ماندگار، نزد پروردگارت از حيث پاداش بهتر و خوش‌فرجام‌تر است. (۷۶) آيا ديدى آن كسى را كه به آيات ما كفر ورزيد و گفت: «قطعاً به من مال و فرزند [بسيار] داده خواهد شد»؟ (۷۷) آيا بر غيب آگاه شده يا از [خداى‌] رحمان عهدى گرفته است؟ (۷۸) نه چنين است. به زودى آنچه را مى‌گويد، مى‌نويسيم و عذاب را براى او خواهيم افزود. (۷۹) و آنچه را مى‌گويد، از او به ارث مى‌بريم و تنها به سوى ما خواهد آمد. (۸۰) و به جاى خدا، معبودانى اختيار كردند تا براى آنان [مايه‌] عزّت باشد. (۸۱) نه چنين است. به زودى [آن معبودان‌] عبادت ايشان را انكار مى‌كنند و دشمن آنان مى‌گردند. (۸۲) آيا ندانستى كه ما شيطانها را بر كافران گماشته‌ايم، تا آنان را [به گناهان‌] تحريك كنند؟ (۸۳) پس بر ضد آنان شتاب مكن، كه ما [روزها] را براى آنها شماره مى‌كنيم. (۸۴) [ياد كن‌] روزى را كه پرهيزگاران را به سوى [خداى‌] رحمان گروه گروه محشور مى‌كنيم. (۸۵) و مجرمان را با حال تشنگى به سوى دوزخ مى‌رانيم. (۸۶) [آنان‌] اختيار شفاعت را ندارند، جز آن كس كه از جانب [خداى‌] رحمان پيمانى گرفته است. (۸۷) و گفتند: «[خداى‌] رحمان فرزندى اختيار كرده است.» (۸۸) واقعاً چيز زشتى را [بر زبان‌] آورديد. (۸۹) چيزى نمانده است كه آسمانها از اين [سخن‌] بشكافند و زمين چاك خورد و كوهها به شدت فرو ريزند. (۹۰) از اينكه براى [خداى‌] رحمان فرزندى قايل شدند. (۹۱) [خداى‌] رحمان را نسزد كه فرزندى اختيار كند. (۹۲) هر كه در آسمانها و زمين است جز بنده‌وار به سوى [خداى‌] رحمان نمى‌آيد. (۹۳) و يقيناً آنها را به حساب آورده و به دقت شماره كرده است. (۹۴) و روز قيامت همه آنها تنها، به سوى او خواهند آمد. (۹۵) كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، به زودى [خداى‌] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‌دهد. (۹۶) در حقيقت، ما اين [قرآن‌] را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزگاران را بدان نويد، و مردم ستيزه‌جو را بدان بيم دهى. (۹۷) و چه بسيار نسلها كه پيش از آنان هلاك كرديم. آيا كسى از آنان را مى‌يابى يا صدايى از ايشان مى‌شنوى؟ (۹۸)


سوره پیشین:
سوره کهف
سوره مریم
سوره‌های مکیسوره‌های مدنی
سوره پسین:
سوره طه

١.فاتحه ٢.بقره ٣.آل‌عمران ٤.نساء ٥.مائده ٦.انعام ٧.اعراف ٨.انفال ٩.توبه ١٠.یونس ١١.هود ١٢.یوسف ١٣.رعد ١٤.ابراهیم ١٥.حجر ١٦.نحل ١٧.اسراء ١٨.کهف ١٩.مریم ٢٠.طه ٢١.انبیاء ٢٢.حج ٢٣.مؤمنون ٢٤.نور ٢٥.فرقان ٢٦.شعراء ٢٧.نمل ٢٨.قصص ٢٩.عنکبوت ٣٠.روم ٣١.لقمان ٣٢.سجده ٣٣.احزاب ٣٤.سبأ ٣٥.فاطر ٣٦.یس ٣٧.صافات ٣٨.ص ٣٩.زمر ٤٠.غافر ٤١.فصلت ٤٢.شوری ٤٣.زخرف ٤٤.دخان ٤٥.جاثیه ٤٦.احقاف ٤٧.محمد ٤٨.فتح ٤٩.حجرات ٥٠.ق ٥١.ذاریات ٥٢.طور ٥٣.نجم ٥٤.قمر ٥٥.الرحمن ٥٦.واقعه ٥٧.حدید ٥٨.مجادله ٥٩.حشر ٦٠.ممتحنه ٦١.صف ٦٢.جمعه ٦٣.منافقون ٦٤.تغابن ٦٥.طلاق ٦٦.تحریم ٦٧.ملک ٦٨.قلم ٦٩.حاقه ٧٠.معارج ٧١.نوح ٧٢.جن ٧٣.مزمل ٧٤.مدثر ٧٥.قیامه ٧٦.انسان ٧٧.مرسلات ٧٨.نبأ ٧٩.نازعات ٨٠.عبس ٨١.تکویر ٨٢.انفطار ٨٣.مطففین ٨٤.انشقاق ٨٥.بروج ٨٦.طارق ٨٧.اعلی ٨٨.غاشیه ٨٩.فجر ٩٠.بلد ٩١.شمس ٩٢.لیل ٩٣.ضحی ٩٤.شرح ٩٥.تین ٩٦.علق ٩٧.قدر ٩٨.بینه ٩٩.زلزله ١٠٠.عادیات ١٠١.قارعه ١٠٢.تکاثر ١٠٣.عصر ١٠٤.همزه ١٠٥.فیل ١٠٦.قریش ١٠٧.ماعون ١٠٨.کوثر ١٠٩.کافرون ١١٠.نصر ١١١.مسد ١١٢.اخلاص ١١٣.فلق ١١٤.ناس


پانویس

  1. صفوی، «سوره مریم»، ص۸۰۸.
  2. خرمشاهی، «سوره مریم»، ص۱۲۴۲.
  3. خرمشاهی، «سوره مریم»، ص۱۲۴۲.
  4. معرفت، آموزش علوم قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۱۶۶.
  5. خرمشاهی، «سوره مریم»، ص۱۲۴۲.
  6. صفوی، «سوره مریم»، ص۸۰۹.
  7. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۴، ص۶.
  8. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. اعلمی بیروت، ج۱۴، ص۶.
  9. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۳، ص۳.
  10. خامه‌گر، ساختار سوره‌های قرآن کریم، ۱۳۹۲ش.
  11. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۸۰۴؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۳۰۸.
  12. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۸۰۸؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۳۰۹.
  13. طباطیایی، المیزان، ج۱۴، ص۸۷ و محسن قرائتی، محسن، تفسير نور، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن،۱۳۸۳، چاپ یازدهم، ج۵، ص۲۹۶.
  14. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. اعلمی بیروت، ج۱۴، ص۸۷.
  15. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. ج۱۴، ص۸۸.
  16. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۸۱۶؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۳۱۰.
  17. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. اعلمی بیروت، ج۱۴، ص۱۰۳-۱۰۵
  18. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۳، ص۶-۷.
  19. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۳، ص۶-۷؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۶۹۷؛ قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ق، ج۲، ص۴۸.
  20. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۴، ص۲۲.
  21. سیوطی، الدرالمنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۲۵۸؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۲۰۵.
  22. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. ج۱۴، ص۳۵.
  23. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. اعلمی بیروت، ج۱۴، ص۳۷-۴۰
  24. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. ج۱۴، ص۶۴و۶۵
  25. برای نمونه رجوع کنید به: کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ۱۴۱۰، ص۲۴۸؛ حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۴۶۴؛ جرجانی، درج الدرر فی تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۳۰ق، ج۲، ص۲۸۳.
  26. قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۵۶؛ عیاشی، تفسیر عیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۲، ص۱۴۲.
  27. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۴.
  1. به نظر علامه طباطبایی حروف مقطعه آغاز سوره‌ها که با دیگر سوره‌ها اشتراک دارند مضامینشان نیز با هم اشتراک دارند مانند اشتراک حروف مقطعه سوره مریم با سوره ص در حرف صاد و با سوره یس در حرف یاء وبا سوره شوری در حرف عین که به همین جهت این سوره‌ها با سوره مریم اشتراک مضمون دارند.طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۷
  2. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ*عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ سوره شعراء آیات۱۹۳و۱۹۴
  3. إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ سوره حاقه آیه ۴۰
  4. سوره ذاریات آیات ۲۴-۳۴هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ...قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَىٰ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ...

منابع

  • قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند، تهران: دارالقرآن الکریم،۱۳۷۶ش.
  • بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه البعثه، قسم الدراسات الاسلامیه، ۱۳۸۹ش.
  • ثعلبى، احمد بن ابراهيم، الكشف و البيان عن تفسير القرآن، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
  • جرجانی، عبدالقاهر بن عبدالرحمن، درج الدرر فی تفسیر القرآن العظیم، اردن، دارالفکر، ۱۴۳۰ق.
  • حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق.
  • خامه‌گر، محمد، ساختار سوره‌های قرآن کریم، تهیه مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت نورالثقلین، قم، نشر نشرا، ۱۳۹۲ش.
  • خرمشاهی، قوام الدین، «سوره مریم»، در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، انتشارات دوستان، تهران، ۱۳۷۷ش.
  • سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌‌بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه عمومی آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  • صفوی، سلمان، «سوره مریم»، در دانشنامه معاصر قرآن کریم، قم، انتشارات سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه محمدجواد بلاغی‏، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.
  • عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، تهران، المطبعه العمیه، ۱۳۸۰ق.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
  • کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • معرفت، محمدهادی، آموزش علوم قرآنی، ترجمه ابومحمد وکیلی، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۱ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ش.
  • واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن‏، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.

پیوند به بیرون